خستگی ..

ساخت وبلاگ
همیشه خودشو با بدترین دخترا مقایسه میکنه اونایی که پرتوقع و اذیت کنن و میگه که شکرگزار باش همچین دختری گیرت اومدهو من رو با بهترین پسرا مقایسه میکنه میگه باید اینجور باشی اونجور باشی نمیدونه که اگه من ایده آل نباشم خودش هم به هیچ وجه نیستالبته یه جاهایی به صورت کلی میگه "منم مشکل دارم" ولی به جزییات که میرسه به هیچ وجه قبول نمیکنه که اشتباه میکنهنمیدونم صحبت هایی که موقع آشنایی زده بودیم واس چی بوده!!! والا من از همه چیم گفته بودم و قبول کرده بود و الان انگار اصلا هیچ صحبتی راجبشون نکرده بودیم!!گفته بودم مردا موقع ناراحتی دوست دارن تنها باشن و زن ها برعکس گفته بود آره درسته ولی الان که موقع ناراحتی از دستش میرم قدم بزنم و صدبار میگم تماس نگیر برعکس عمل میکنه انگار نه انگار که صحبتی کرده بودیم و متهم هم میشم گفته بودم درامدی ندارم و نمیدونم چجوری قراره خرج زندگی رو بدم و الله بختکی اومدم خواستگاری ها ! چیزی نگفته بود ولی بعدش گفتم حلقه نقره بگیرم برات گفته بود نه هرچند قرار نبود نقره بگیرم ، گفته بودم خونه همسایمون هست برا اجاره و بزرگه و خوبه و قیمت مناسب میگه گفته بود باید ببینم نورگیر باشه! الان هم یه یخچال دو در مناسب گیرم اومده احتمالا قبول نمیکنه و دوقلو میخوادخب مگه من نگفته بودم پول ندارم اگه همینا رو که به زور دارم جور میکنم نمیخوای چرا با من ازدواج کردیییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟با اون مشکل خونه پدری و دادگاه و وکیل و مشکل کار و بی پولی و شرمندگی جلو خانواده و افسردگی و آرزوی های بد باد رفته میام میشینم کنارت در حد توان بغل و دوست دارم میگم و فرداش میای میگی من به فکرت نیستم کافیه یه بار میون این مشکلات تو حال خودم باشم میای غر میزنی و گلایه میکنی و رو اعصابم راه میری ، حتی اگ خستگی .....ادامه مطلب
ما را در سایت خستگی .. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mahe-tanhayi بازدید : 5 تاريخ : چهارشنبه 15 فروردين 1403 ساعت: 16:05

بسم الله الرحمن الرحیم امشب بهم گفت لاشی! حدس بزنید چرا؟ چون بعد از یه بحث چند روز قبل بهش بی توجهی و کم حوصلگی کردم خستگی .....
ما را در سایت خستگی .. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mahe-tanhayi بازدید : 4 تاريخ : پنجشنبه 3 اسفند 1402 ساعت: 19:12

از پیشب تا امروز کلی حرف زدیم و همش گفت و گفت و گفت

منم جوابش رو دادم

البته که سعی کردم احترامش رو نگه دارم

میخواست امروز برم حرف بزنیم که کار داشتم و باید میرفتم تهران

گفتم فردا بیا جرف بزنیم گفت کار دارم

حدس میزنم

حدس میزنم میخواد بره دادخواست طلاق بده!

..

خستگی .....
ما را در سایت خستگی .. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mahe-tanhayi بازدید : 4 تاريخ : پنجشنبه 3 اسفند 1402 ساعت: 19:12

شب تو پذیرایی کوچیکشون دراز کشیده بودیم داشتیم فیلم میدیدممادر و خواهرش تو اتاق بغل خوابیده بودندیدم که میخواد رابطه باشه ، شاید مثل همیشه خسته بودم کنار کشیدم ناراحت شد، گفتم بزار باشه برا صبحبهش گفته بودم وقتی خونه خودمون یا خودتون هستیم شب نمیتونم انجام بدم ، چون نمیتونم ساعت سه و چهار صبح تو خونتون برم حموم برا نماز صبححالا بحثی که اینجا کرده بودیم به کنار ولی اینو میدونستو باز چون کنار کشیدم ناراحت شدفرداش هم بحث شروع شد و دوباره بی احترامی چون سکوت کردم!برگشته میگه لاشی ترین ادمها هم با همسرشون اینجوری رفتار نمیکنن که تو رفتار میکنی!!!! چرا؟ احتمالا چون زیاد نازش رو نمیکیشم و دم به دقیقه دوستت دارم نمیگم در صورتی که حداقلش رو انجام دادم و هردفعه بحثی شده گل گرفتم رفتم خونشون چون وقتی زبون تلخی میکنه سکوت میکنم!!!فقط بخاطر همین ها شدم بدتر از لاشی!!!!بازم بعدش کادو کوچیک گرفتم و رفتم و پشت در موندم تا آخرش خواهرش درو باز کنه!... خستگی .....ادامه مطلب
ما را در سایت خستگی .. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mahe-tanhayi بازدید : 4 تاريخ : پنجشنبه 3 اسفند 1402 ساعت: 19:12

اگه سه نفر تو دنیا باشن که نخوام باهاشون سفر برم اولیش داداشمه دومیش مادرم سومیش هم یه مثلا دوست نچندان دوست خستگی .....
ما را در سایت خستگی .. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mahe-tanhayi بازدید : 18 تاريخ : سه شنبه 3 بهمن 1402 ساعت: 18:47

دیشب ۶ ساعت با هم بحث و دعوا کردیمامشب هم سه ساعتهی گفت و توهین کرد حرفای منم توهین برداشت کرددیگه تحمل این وضعیت رو ندارمنمیدونم چطور باید با این موجود فوق حساس زندگی کنم که تازه بقول خودش داره تحملم میکنهبرگشته یهم میگه بی چشم و رویی چرا ؟ چون بهم دوستت دارم گفته و برخورد من باهاش اونجوری که دچتوقع دارم نبوده!اصلا نمیدونه باید با یه مرد چه برخوردی داشتدوستت دارم میگه بعد چون یه جا دستش نگرفتم خیلی راحت بهم میگه بی غیرت، مدام سنگدل و بی معرفت میگهمرد رو صفتای مردونگیش رو هرچند هم نداشته باشن به رخش بکشین ببینید چقدر عاشقتون میشن، این از روز اول کاملا برعکس همه جور انگی بهم زد درسته دوستت دارم گفت و جمله محبت امیز گفت و سعی خودشو کرد ولی در درجه اول اینا مهم نیستن وقتی که عصبی میشی و اخترام نگه نمیداری، وقتی که سر یه بحث ساده عصبی میشی و از خونه ات بیرون میکنی نامزدت رو دوستت دارم گفتن معنی ندارهبعلاوه شخصیت کنترلگری داره و متنفرم از آدمای اینشکلی دیشب بعد دعوا راه انداختن میگه بیا تمومش کنیم ! میگم بیا بریم مشاوره مشلمون حل کنیم میگه نمیام تو برو پولتو دور بریزانقدر بدبینه به همه چی و همه کس که یکی از بحثهای اصلیمون هم همینه که به مشاور ها هم اعتمادی ندارهحتی به یه بچه ۷ ساله هم بدبینه و میگه این واقع بینیه بد بینی نیست :)))))))))))من اگه چشم بسته هم انتخاب میکردم یکی بهتر از این نصیبم میشد ، چی شد که این انتخاب رو کردم... خستگی .....ادامه مطلب
ما را در سایت خستگی .. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mahe-tanhayi بازدید : 26 تاريخ : سه شنبه 3 بهمن 1402 ساعت: 18:47

حالم بده

حس میکنم قلبم از جاش دراومده

نگرانی داره میکشه منو

دنیا و اطرافم به شدت حس غریب و ناخوشایندی داره برام

پاهام سر شده

من عصبی رو چیزی عصبی نمیکنه و بی تفاوتم به همه چی

تمیدونم چیکار کنم

میخوام بخوابم و بیدار نشم

امیدوارم هیچکس حالش مثل حال امشب من نباشه

خستگی .....
ما را در سایت خستگی .. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mahe-tanhayi بازدید : 20 تاريخ : سه شنبه 3 بهمن 1402 ساعت: 18:47

ی ذره از دسر من رو برمیداره میگه اینو بردارممیگم اشکال نداره بردارغذاشومیخوره تهش نمیتونه دسرش رو بخوره میگه ب زنت کمک نمیکنی غذاشو تموم کنه!بعدش ناراحت هم میشه !!هر ثانیه اش همینه مثل ی بچه لوسی ک همش حواست باید بهش باشههمش هم تقصیر خواهر و پدرشهدختره سی و خورده ای سالشه عین دختر بچه هفت ساله ماچ و موچش میکنه قربون صدقه اش میره! تا الان هم رفتاری غیر این ندیده خیال میکنه شوهرش دوبله سوبله باید همین رفتارو باهاش داشته باشه!همش اول برا اون غذا بکشه ومیوه براش پوست بکنه وتو مهمونیا همش حواسش به اون باشه و ..خسته شدم از دستش.....مردم شب میرن پیش زنشون، همسرشون چایی میاره میوه پوست میکنه براشون ، خستگیشون در میرهبه خدا ما توقع اینم نداشتیمفقط می‌خواستیم مدام گیر نده و بزاره یکم استراحت کنیمحالا ما خسته میریم پیشش خسته و کوفته برمیگردیم خونهاینم از این قسمت حلق و خوش...اون روز یعد دو روز حرف نزدن هرچی تو دلش بود گفت مستقیم و بدون هیچ ابایی گفت چی‌ میخواستیم این(با کف دست اشاره کرد بهم) گیرمون اومد! چرا؟ فقط چون وقتی ناراحت میشم باهاش حرف نمیزنممن عمرا یا همچین لحنی رو در رو با هیچکس حرف نمیزنم ولس اون راحت گفتمستقیم و رک بهم گفت بی غیرت چون ففط غروب رفتیم بیرون و دستش رو نگرفته بودماینم قسمت ما بود دیگهاون از درساون از کاراینم از همسرکلا انگار لذت این دنیا قسمت ما نبوده ...کاش بقیه اش زودتر بگزره... خستگی .....ادامه مطلب
ما را در سایت خستگی .. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mahe-tanhayi بازدید : 3 تاريخ : سه شنبه 12 دی 1402 ساعت: 14:16

تو یک شب دو بار بهش حال بدی و همیشه خسته ات کنه، یه شب نزاره راحت بخوابی و مدام اذیتت کنه آخرش هم اینو بگه

تازه این اینجاست

همه جا همینه

پرتوقع

بی انصاف

بی منطق

خستگی .....
ما را در سایت خستگی .. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mahe-tanhayi بازدید : 9 تاريخ : دوشنبه 4 دی 1402 ساعت: 15:40

کیرم تو این زندگی

نویسنده: میم تاریخ: شنبه ۱۴۰۲/۰۹/۱۸ / 1:11

خستگی .....
ما را در سایت خستگی .. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mahe-tanhayi بازدید : 6 تاريخ : چهارشنبه 22 آذر 1402 ساعت: 17:33